سالها می گذرد
من در این آینه ی بی تقصیر
پی یک رنگ سفید
در میان شکن موی خودم میگردم
آه یک چین اینجاست !
آه یک خط آنجا !
چشم من اینهمه خط
اینهمه رد و گذشت ایام
من در این آینه ی بی تقصیر
پی یک رنگ سفید
در میان شکن موی خودم میگردم
آه یک چین اینجاست !
آه یک خط آنجا !
چشم من اینهمه خط
اینهمه رد و گذشت ایام
اینهمه رنگ حماقت که زدم بر دوران
همه را می بیند .
دست تو بود که
آن آینه را،
به کناری افکند
و مرا دعوت کرد
که تماشا بکنم
بودن خویش در آن
چشمهایی که مرا
سوی ادراک غزلواره ی عشق
رهنمون می سازد.
آه ، این دیگر کیست ؟!!
وه !! چه زیبا شده ام .
1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر