۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

دوستت می دارم



سالها می گذرد

من در این آینه ی بی تقصیر

پی یک رنگ سفید

در میان شکن موی خودم میگردم

آه یک چین اینجاست    !

آه یک خط آنجا   !

چشم من اینهمه خط

اینهمه رد و گذشت ایام 

  اینهمه رنگ حماقت که زدم بر دوران

همه را می بیند .

دست تو  بود که

آن  آینه را،

به کناری افکند

و مرا دعوت کرد

که تماشا بکنم

بودن خویش در آن

چشمهایی که مرا

سوی ادراک غزلواره ی عشق

رهنمون می سازد.

آه ، این دیگر کیست ؟!!

وه !! چه زیبا شده ام .
1389

هیچ نظری موجود نیست: