۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

برای فردا

فردا می خواهم چیز مهمی بنویسم، آنقدر مهم که هفته هاست ذهن مرا مشغول کرده و با همه ی مبهم و مه آلود بودنش ، حس می کنم اگر تنها همین چند خط آینده از حیات من در این فضای مجازی باقی بماند ،شاید به مهمترین مسئله ی حیاتم پرداخته باشم.
در حقیقت تلنگر مرگ دوستی باعث شد که این افکار فرو رفته در سیاهیهای اعماق ذهنم ، به سطح بیایند.
اشتباه نکنید ، مطلب در باره ی مرگ نیست .شاید بتوان گفت بیشتر در باره ی حیات است تا مرگ. نمی دانم چه کسانی (مشهور یا ناشناس )در این باره اندیشیده اند یا چیزی نوشته اند. راستش را بخواهید من بیشتر دوست دارم خودم موقعیت ها را تجربه کنم و بفهمم ، غرغره کنم و قورت بدهم تا حرف نسنجیده ای از دهانم خارج نشود. به همین علت ممکن است اشخاص دیگر هم همین مسئله برایشان مهم بوده و احیانا اثری از این اندیشیدن اینجا و آنجا یافت شود. اگر شما یافتید و یا باخبر بودید ، مرا هم مطلع سازید.