۱۳۹۴ مهر ۱۳, دوشنبه

بدا بحال روس !


در جریان حمله ی روس به ایران در زمان فتحعلی شاه .ایشان بر تخت جلوس کرده و گفتند اگر امر کنیم ولایات شمالی و جنوبی متحدا بر سر این روس منحوس یورش ببرند چه خواهد شد ؟
اهالی دربار گفتند : بدا بحال روس ، بدا بحال روس !
شاه تکانی بخود داده گفت : اگر فرمان دهیم قشون خراسان با آذربایجان یکی بشود و به روس حمله کنیم چه می شود ؟
درباریان یکصدا گفتند : بدا بحال روس ، بدا بحال روس !

فتحعلی شاه مجددا گره به پیشانی انداخت و گفت اگر توپچیان مراغه را با کمک توپچی های خمسه بفرستیم تا دار و ندار اینها را زیر و رو کنند چه خواهد شد
درباران با تاسف دست به قبضه ی ریش بردند و گفتند : بدا بحال روس ! بدا بحال روس !
شاه که از این همصدایی یاران خونش بجوش آمده بود یکباره روی دو زانو بلند شد و دست به قبضه ی شمشیرمعروف نادر برد و آن را به اندازه ی یک وجب از غلاف بیرون کشید و با صدایی غرا خواند که :
کشم شمشیر مینایی که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پاسکوویچ که دود از پطر برخیزد

درباریان همه با حال زار و التماس کنان بروی پای شاه افتاده فریاد زدند : قربان مکش ، مکش ، عالم زیر و رو می شود.
شاه هم که چنین دید شمشیر را غلاف کرد و گفت حالا که اینطور می شود ، بروید و با اینها به مسالمت و مدارا مذاکره کنید.
در این میان تنها قائم مقام فراهانی بود که واقعا بدابحالش شد چون از شاه پرسیده بود:

«اعلیحضرت چه مبلغ مالیات می گیرد؟»
شاه پاسخ داد: «شش کرور»
قائم مقام: «دولت روس چه مبلغ مالیات می گیرد؟»
شاه: «می شنوم ششصد کرور»
قائم مقام عرض کرد: «به قانون حساب، کسی که شش کرور مالیات می گیرد با کسی که ششصد کرور عایدات دارد از در جنگ در نمی آید»!
در گویش بختیاری مثلی وجود دارد که به اشتلم هایی نظیر سخنان فتحعلی شاه در آن حال و اوضاع مملکت گفته می شود :
کُم پَتی و گوز فندقی !

هیچ نظری موجود نیست: