شامگاه ; شیخ بر منبر حکایت خلقت می گفت
، مریدی دست و پا نشسته در کلام بدوید و پرسید : یا شیخ عالم در ذات ، نرینه است یا
مادینه ؟
مولانا فرمود: آیا توان گفت که زن،نامرد
است ؟ گفت :بلی یا شیخ . مولانا روی به مریدان کرد و پرسید: مردی زین میانه یافت می
شود که ابله تر از این مرید باشد؟ همگان لب بِِخَستند و دم نیاوردند. شیخ گفت : میبینی
که اینجا نیز مرد یافت نگردد .پس بدان که جهان در ذات ، نه مرد است و نه زن ، بل ; نامرد ،
غالب است !. مریدان چون این سخن حکیمانه بشنیدند ،تا پگاه سر در خشتک حیرت فرو برده
مشغول یک قل دو قل شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر