۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

وعده ی دیدار

قسمت ما ز سر زلف تو جز دار نبود

مرهم درد تو  جز نرگس تبدار نبود

چه کنم از دل دیوانه که هردم خواهد

دیدنت را بخدا ورنه که بیمار نبود

هرچه گفتم طلب نقد تو از دل بردار

گفت شرح طلب و درهم و دینار نبود

منع کردم ز ُرخَت چله نشینش کردم

آه و افسوس  ره توبه پدیدار نبود

همه سودازدگان خواب تو را می بینند

هیچکس چون من و دل خفته ی بیدار نبود

تا به کی سرخ کنم آتشت از هیمه ی تن

سوختن قسمت ما بود  ولی زار نبود

دل ما بردی و از عهد و وفا برگشتی

رسم دلدادگی و دلبری اینکار نبود

از شراب تو همه عقل و دلم زایل شد

ور نه هیچ عاقلی از میکده بیزار نبود

سالها چشم بدر دوخته تا باز آیی

گرچه میل تو به این وعده ی دیدار نبود

۸ نظر:

قدیسه گفت...

برای مثل من نابلدهای شعر، غزل موهبتی بزرگه... روون بود و لطیف... بسی متلذذ شدیم...

آق میتی گفت...

قدیسه جان
لطف داری ، گرچه بر طبق آمار (فقط نپرس از کجا :) ) بیش از نیمی از ایرانیها از شکم مادر شاعر بدنیا می آیند.منتهی این تولد ما گویا نیم قرنی
تاخیر داشت :))

قدیسه گفت...

اون که البته... ;)
من یه درخواستی دارم... که اگر ممکن و میسور بود و به صلاح مملکت وبلاگت، گاهی متنی هم برای دل خوشی ما متن خون ها بگذاری... از قرار نقدی که پای داستانکم نوشته بودی به جز شعر در نثر هم توانایی...

آق میتی گفت...

@ قدیسه جان
بروی چشم . سعی می کنم در قسمت دستنوشته ها متن های کوتاهی رو قرار بدم.

جانان گفت...

سلام و درود شاعر
چ گوارا بود نوشیدن این غزل ـ و با
اجازه ات در دفتر اشعار انتخابیم ثبت کردمش واگر تخلص یا مخفف نام دوست شاعرم رو هم بدونم سپاسگزار میشم
شاعر بمانی گرامی

آق میتی گفت...

جانان گرامی
واقعیت اینه که من هیچوقت در این فکر نبودم که شاعری کنم، فکر هم نمیکردم نوشته هام ارزش جمع کردن یا درج در جایی رو داشته باشند، بیشتر برای خودم مینویسم.به هر حال این مدتی که در نت هستم با نام شاهین می نویسم.
مجددا از لطف شما سپاسگزارم.

ناشناس گفت...

بی‌وفایی و ازینروست که خواهان داری
من وفا برده به بازار و خریدارنبود!

با خدایی که تو را اینهمه بد پیمان کرد /
دست کم باش وفادار، گرت یار نبود!

اینهم برای اذیت کردن حضرت استادی!

کیوان

بابک گفت...

ترکوندی که شاهین جان!
یاد :قتل این خسته به شمشیر تو چی جی تقدیر نبود ؟افتادم.
راستیاتش من امروز شعر دیروز را زیاد نمی پسندم. منظورم زلف و شراب و چشم آهو و اینجور چیزاس
در این غزل، ابیاتی رو که واژه های کهن نداشت بیشتر دوست داشتم، مثلا بیت دوم
یکی از خواهر زاده های من خوب شعر میگه. یادم باشه چند تا برای شما و کیوان بفرستم.